مقتل حضرت ابالفضل العباس ع + دانلود عکس

دانلود عکس نوشته در اندازه مربعی (161 بار دانلود شده) دانلود عکس نوشته در اندازه استوری (186 بار دانلود شده)

 

متن مقتل حضرت ابالفضل العباس علیه السلام از کتاب نفس المهموم شیخ عباس قمی

چون آن جناب تنهايي برادر خود را ديد، به خدمت برادر آمد و عرض كرد: اي برادر آيا رخصت مي فرمايي: كه جان خود را فداي تو نمايم. حضرت از استماع سخن جانسوز او به گريه آمد و گريه ي سختي نمود. پس فرمود: اي برادر تو صاحب لواي مني. چون تو نماني كسي با من نماند.

⁦◀️⁩ابوالفضل (عليه السلام) عرض كرد: سينه ام تنگ شده و از زندگاني دنيا سير گشته ام و اراده كرده ام تا از اين جماعت منافق، خون خواهي كنم. حضرت حسين (عليه السلام) فرمود: الحال كه عازم سفر آخرت گرديده اي پس براي اين كودكان كمي آب طلب کن. پس حضرت ابوالفضل (عليه السلام) حركت كرد و در برابر صفوف لشكر ايستاد و لواي نصيحت و موعظت افراشت. و هر چه توانست پند و نصيحت كرد و كلمات آن بزرگوار اصلا در قلب آن سنگ دلان اثر نكرد.

⁦◀️⁩حضرت ابوالفضل (عليه السلام) به محضر برادر برگشت. در اين هنگام صداي ناله كودكان از تشنگي، عباس (عليه السلام) را بي تاب كرد و بي تابانه سوار بر اسب گرديده مشك و نيزه اي به دست گرفت و روانه فرات شد. پس چهار هزار تن از لشكر بي شمار عمر سعد كه موكل شريعه فرات بودند، دور آن جناب را احاطه كردند و تيرها به چله كمان نهاده و به جانب او انداختند. ولي جناب عباس (عليه السلام) نيز بر آنان حمله كرد و اينگونه رجز مي خواند:

لا ارهب الموت اذا الموت زقا
حتي اواري في المصاليت لقا
نفسي لنفس المصطفي الطهر وقا
اني انا العباس اغدو بالسقا
و لا اخاف الشرف يوم الملتقي
نترسم من از مرگ، چون بر سر آيد
زنم تيغ تا از درون بر درآيد
به قربان آن جان پاك حسينم
من عباس آب آورم تا چه آيد
نترسم بجنگم اگر لشكر آيد

⁦◀️⁩و از هر طرف كه حمله مي كرد لشكر را متفرق مي ساخت تا آنكه هشتاد نفر را به هلاكت رسانيد. پس وارد شريعه شد و خود را به آب فرات رسانيد. چون از زحمت درگيري و شدت عطش، جگرش تفتيده بود، خواست آبي بر لب خشك و تشنه خود رساند. كفي از آب برداشت ولي تشنگي سيدالشهداء و اهلبيت عليهم السلام يادش آمد. آبرا از كف بريخت

⁦◀️⁩مشك را پر آب نمود و بر كتف راست افكند و از شريعه بيرون شتافت تا مگر خويش را به لشكرگاه برادر برساند و كودكان را از زحمت تشنگي برهاند.

⁦◀️⁩لشكر كه چنين ديدند راه او را گرفتند و از هر جانب او را احاطه كردند و آن حضرت مانند شير غضبان بر آن منافقان حمله مي كرد و راه خيمه گاه را مي پيمود. ناگاه نوفل الارزق و به روايتي زيد بن رقاد كمين كرده از پشت نخلي بيرون آمد و حكيم بن طفيل او را معين گشت و تشجيع نمود. پس تيغي حواله آن جناب كرده بر دست راست آن حضرت رسيد و از تن جدا گرديد. حضرت ابوالفضل (عليه السلام) به سرعت مشك را به دوش چپ افكند و تيغ را نيز به دست چپ داد و بر دشمن حمله كرد و اين رجز را مي خواند:

والله ان قطعتموا يميني
اني احامي ابدا عن ديني
و عن امام صادق اليقين
نجل النبي الطاهر الامين

به خدا اگر كه بريديد مرا دست از راست
من حمايت كنم از دين و مرا عزم نكاست
از امامي به يقين بيشتر و صادق و راست
نجل پيغمبر پاكي كه امين بهر خداست

?پس آنقدر جنگيد تا ضعف بر او عارض شد. اين بار نيز نوفل لعين و به روايتي حكيم بن طفيل لعين، از كمين گاه نخلستان بيرون تاخت و دست چپش را از بند بينداخت. جناب عباس (عليه السلام) اين رجز بخواند.

يا نفس لا تخشي من الكفار
وابشري برحمة الجبار
مع النبي السيد المختار
قد قطعوا ببغيهم يساري
فاصلهم يا رب حرالنار
مترس اي نفس از اين قوم كفار
تو را مژده به لطف حي جبار
به همراه پيغمبر راد مختار
بريدندم ز چپ دست فداكار
فروبرشان خدا در سوزش نار

آن گاه مشك را به دندان گرفت و همت گماشت تا شايد آب را با دندان خويش به لب تشنگان برساند، كه ناگاه تيري بر مشك آب آمد و تير ديگر بر سينه ي عباس نشست. آب از مشك و خون از سينه بريخت. پس فرياد برداشت اي برادر مرا درياب و به روايت مناقب، ملعوني عمودي از آهن بر فرق مباركش زد كه به بال سعادت به رياض جنت پرواز كرد. چون جناب امام حسين (عليه السلام) صداي برادر شنيد، خود را بر بالين او برسانيد، ديد برادر خود را در كنار فرات با تن پاره پاره و مجروح و با دستهاي مقطوع، پس بگريست و فرمود:

«الان انكسر ظهري و قلت حيلتي»

اكنون كمرم شكست و تدبير و رشته تدبیرم گسسته شد

آنگاه امام بر سر نعش برادر بلند بلند و هاي هاي گريه مي كرد و همان جا او را گذاشت و ديگر او را به خيمه گاه نياورد تا او را در كنار ساير شهداء بگذارد. امام خود به خيمه گاه برگشت و مستقيم سراغ خيمه ي عباس (عليه السلام) رفت. عمود خيمه را كشيد و خيمه را بر زمين خوابانيد تا با زبان حال به زنان و كودكان تشنه اعلام نمايد كه آب آور را كشتند تا ديگر منتظر آبي نباشند.

? منبع مقتل: نفس المهموم شیخ عباس قمی

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دوازده − نه =